#اختصاصی
نشانه شناسی یکی از روش های مهم و مشهور در تحقیقات کیفی است که به نام سوسور و پیرس گره خورده است.
در این روش، پژوهشگر معنای یک دال را در شبکه معنایی درک میکند؛ مثلا یک کلمه با توجه به دیگر کلمه ها و جملات موجود و ناموجود فهم میشود؛ یا مثلا کنش یک فرد با توجه به دیگر رفتارهای موجود و ناموجود او درک می شود (همنشینی و جانشینی)؛ به بیان دیگر روش نشانهشناسی بیان میکند که برای فهم معنای یک نشانه (دال و مدلول)، باید آن را در یک منظومه و سیستم و #نظام نشانگانی فهم کرد.
به عنوان مثال، معنای رنگ سیاه چیست؟ برای فهم آن باید دید که این نشانه در چه نظام نشانگانی و در کنار چه نشانههای دیگری به کار رفته است؟ آیا رنگ مشکی، چادر یک زن مسلمان است؟ در این صورت به معنای عفاف و پاکی است؛ آیا رنگ مشکی، پیراهن مردان در ماه محرم است؟ در این صورت به معنای عزادار بودن است؛ آیا رنگ مشکی، لباس یگان هایی از پلیس است؟ در این صورت …
بنابراین روش نشانهشناسی تاکید میکند که شما معنای هیچ نشانهای را بدون نگاه سیستمی به آن نمیتوانید به درستی متوجه شوید.
در دهههای اخیر، رولان بارت (نشانه شناسی فرانسوی) اما نشانهشناسی را یک گام جلوتر گذاشت و گفت هدف نشانه شناس، نه فقط فهم معنای ظاهری یک دال، بلکه فهم معنای ضمنی و پنهان آن است.
به عنوان مثال، عنوان «نشانهشناسی تصویر زن در سینمای هالیوود»؛ به این معناست که چه معنای ضمنی از زن توسط سینمای هالیوود به مخاطبان ارائه میشود؟ معنای پنهانی که مخاطبان عموما متوجه آن نیستند.